جدول جو
جدول جو

معنی چشته خوردن - جستجوی لغت در جدول جو

چشته خوردن
(خوَرْ / خُرْ دَ)
چاشت خوردن. طعمه خوردن. طعام اندک خوردن. رجوع به چشته شود، طعمه خوردن حیوان درنده، چون خواهند که درنده ای مانند شیر و ببر و امثال آنها را شکار کنند جایی طعمه میگذارند، او میاید و میخورد و بار دیگر که برای خوردن آن طعمه میاید شکار میشود. (فرهنگ نظام). چاشنی خوردن. مسته خوردن. مزه چشیدن. رجوع به چشته شود، از چیزی لذت بردن و باز درپی آن یا مانند آن برآمدن. (فرهنگ نظام). انتظار معاش بی تلاش و رزق بی زحمت داشتن. رجوع به چشته شود
لغت نامه دهخدا
چشته خوردن
چاشت خوردن طعام اندک خوردن، طعمه خوردن جانوران درنده، ازچیزی لذت بردن و باز درپی آن بر آمدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چشم خوردن
تصویر چشم خوردن
هدف چشم زخم واقع شدن، چشم زخم خوردن، از چشم شور آسیب دیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چشته خور
تصویر چشته خور
ویژگی حیوانی که چشته می خورد، کنایه از ویژگی کسی که یک بار از چیزی برخوردار شده و باز هم انتظار تکرار آن را دارد
فرهنگ فارسی عمید
(فَ)
طعمه خور. (آنندراج). چاشنی خور. چشته خوار. مسته خور، آنکه مرغوب بی تلاش روزی او شود. (آنندراج) ، کسی که یک بار مزۀ چیزی را چشیده و همیشه در آرزوی آن باشد، و چاشت خور نیز گویند. (ناظم الاطباء). در تداول عامه، کسی را گویند که چون از شخصی محبت یا منفعتی بدو رسد یا در خانه کسی غذای مطبوعی خورد، پیوسته انتظار تجدید و تکرار آنرا داشته باشد. معتاد به استفاده از دیگری:
دلم که چشته خور التفات دمبدم تست
روا مدار که آخر بداغ چشته بسوزد.
ملا تشبیهی (از آنندراج).
- امثال:
چشته خور از میراث خور بدتر است. رجوع به چشته خوار شود
لغت نامه دهخدا
(شِ کُ دَ)
مضروب شدن. دریافت کردن ضربۀ مشت. صدمه دیدن از ضربۀ مشت:
بخوردم یکی مشت زورآوران.
سعدی.
- مشت بر دهان خوردن، اصابت مشت بر دهان:
از دست تو مشت بر دهان خوردن
خوشتر که ز دست خویش نان خوردن.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ اُ دَ)
طعام خوردن بهنگام چاشت. صبحانه یا ناهار خوردن. هنگام چاشت غذا خوردن: تغدّی، چاشت خوردن. تضحّی، خورد در وقت چاشت. (منتهی الارب) :
چون با پدرت چاشت خورد گیتی
ناچار خورد با تو ای پسر شام.
ناصرخسرو.
رنجه ای تا برخت چاشت خورم
که فلک بر دل من چاشت خور است.
خاقانی.
صبح تو شام گشت و فلک با تو چاشت خورد
تو همچنان در آرزوی شام و چاشتی.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(مَ دَ)
با تسلط و احاطه خوردن. با ولع خوردن.
اشتر گرسنه کسیمه خورد
کی شکوهد ز خار چیره خورد.
رودکی
لغت نامه دهخدا
(دِ رَ زَ دَ)
غوطه خوردن. غوص کردن. رجوع به غوطه و غوته شود:
بمردن به آب اندرون چنگلوک
به از غوته خوردن به نیروی غوک.
عنصری (از فرهنگ اسدی)
لغت نامه دهخدا
(خَ / خِ کَ دَ)
فریب خوردن. گول خوردن: حمدونه این عشوه ها چون شکر بخورد و بر آب کار سوی ماهی رفت. (سندبادنامه ص 48).
کسی را بود کیمیا در نورد
که او عشوۀ کیمیاگر نخورد.
نظامی.
گر صادقی تو عشوه از آن قرص خور مخور
ور مرد رهروی دم ازین ره دگر مزن.
بدر چاچی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَ قَلْ لُ کَ دَ)
رشوت خوردن. رشوت گرفتن. پاره گرفتن. (یادداشت مؤلف). رجوع به رشوت خوردن و مترادفات دیگر کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(خِ کَ دَ)
کنایه از چشم زخم خوردن. (آنندراج). چشم زخم رسیدن. (از ناظم الاطباء). هدف چشم بد شدن:
کاشکی اهل جهان اهل بصیرت بودند
چشم تا کی کسی از دیدۀ نادیده خورد.
تأثیر (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
طعمه خوار نواله خور، چاشنی خور، کسی که چون یکباره مزه چیزی را چشد همواره آرزوی آنرا کند، هر حیوان اعم از درنده و پرنده که او را طعام اندک دهند تا رام شود، رشوه خوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشم خوردن
تصویر چشم خوردن
چشم زخم خوردن هدف چشم بد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
خوردن مرغ شکاری مسته را، استفاده کردن از نعمتها: دیگر سهو آن بود که ترکمانان را - که مسته خراسان بخورده بودند ... - استمالت کردند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غوته خوردن
تصویر غوته خوردن
فرو رفتن در آب غوطه زدن سر به آب فرو بردن انغماس، غرق شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چاشت خوردن
تصویر چاشت خوردن
صبحانه یا ناهار خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشته خوری
تصویر چشته خوری
عمل و حالت چشته خوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشم خوردن
تصویر چشم خوردن
((~. خُ دَ))
چشم زخم خوردن، هدف چشم بد شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چشته خور
تصویر چشته خور
کسی که مزه چیزی را چشیده باشد و همیشه آرزومند آن باشد، رشوه خوار
فرهنگ فارسی معین
به چشم آمدن، به نظرآمدن، دیده شدن، چشم زخم خوردن، چشم زده شدن، محسوس بودن، مشخص بودن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
عادت کردن، طمع پیدا کردن و عادت به طمع
فرهنگ گویش مازندرانی